خاتميّت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله
«ما كان محمّد أبا أحد من رجالكم ولكن رسول اللّه و خاتم النّبييّن»(438)
«خاتم»: چيزى كه به وسيلهى آن پايان داده مىشود و نيز چيزى كه با آن، اوراق و مانند آن را مهر مىكنند. اين كلمه از ريشهى «ختم» به معناى پايان، گرفته شده و از آنجا كه اين كار (مهر زدن) در خاتمه و پايان قرار مىگيرد، نام خاتم بر وسيلهى آن گذارده شده است و اگر يكى از معانى خاتم انگشتر است، آن نيز به همين دليل است كه نقش مهرها را معمولاً روى انگشترها مىكندند و به وسيلهى انگشتر، نامهها را مهر مىكردند.
اين ماده در قرآن كريم در همه جا به معناى پايان دادن و مهر نهادن به كار رفته است، مانند: «ختم اللّه على قلوبهم و على سمعهم و على أبصارهم عشاوة»(439)؛ خداوند زمانى بر قلب كفار مهر مىزند كه كار هدايت آنان پايان پذيرفته و در قلب آنها سخن حق تأثيرى نكند.
بنا بر اين، كسانى كه در دلالت آيهى 40 سورهى احزاب بر خاتميت پيامبر و پايان گرفتن سلسلهى انبيا به وسيلهى او وسوسه كردهاند، به كلى از معناى اين واژه ناآگاه بودهاند يا خود را به بىاطلاعى زدهاند، وگرنه هر آن كه كمترين اطلاعى از ادبيات عرب داشته باشد، مىداند كلمهى «خاتم النّبييّن» به وضوح دلالت بر معناى خاتميت دارد.(440)
نام مبارك پيامبرصلى الله عليه وآله
«يس و القرآن الحكيم * إنّك لمن المرسلين»(441)
امام صادقعليه السلام مىفرمايد: «يس» نام رسول خداصلى الله عليه وآله است. چون پس از آن مىفرمايد: تو از مرسلين و بر صراط مستقيم هستى؛ «يس اسم رسول اللّه و الدليل على ذلك قوله تعالى: انّك لمن المرسلين على صراط المستقيم».(442)
عصمت پيامبرصلى الله عليه وآله
«فلا و ربّك لايؤمنون حتّى يحكّموك فيما شجر بينهم ثمّ لايجدوا فى أنفسهم حرجاً ممّا قضيت و يسلّموا تسليماً»(443)
اين آيهى شريفه، دليل روشنى بر عصمت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله است. زيرا دستور به تسليم مطلق از نظر گفتار و كردار در برابر همه فرمانهاى پيامبرصلى الله عليه وآله و حتّى تسليم قلبى در برابر او، نشانهى روشنى بر اين است كه او در احكام و فرمانها و داورىهايش اشتباه نمىكند و عمداً چيزى برخلاف حق نمىگويد. از خطا و گناه معصوم است.(444)
عصمت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در سه مقام
قرآن كريم در سه مقام عصمت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله را تضمين كرده است:
الف - دريافت وحى؛ «إنّك لتلقّى القرآن من لدن حكيم عليم».(445)
ب - ضبط و نگهدارى آن؛ «سنقرئك فلا تنسى».(446)
ج - تعليم وحى به مردم؛ «و ما ينطق عن الهوى * إنّ هو إلاّ وحى يوحى».(447)
تفاوت ميان صلوات و سلام
«انّ اللّه و ملئكته يصلّون على النّبىّ يا أيّها الّذين ءامنوا
صلّوا عليه و سلّموا تسليماً»(448)
«صلّوا» امر به طلب رحمت و درود فرستادن به پيامبر است، اما «سلّموا» به4 معناى تسليم در برابر فرمانهاى پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله است. چنان كه در آيهى «... ثمّ لا يجدوا فى أنفسهم حرجاً ممّا قضيت و يسلّموا تسليماً»(449)آمده است. مؤمنان راستين كسانى هستند كه به داورى تو تن دهند و در دل خود نيز از اين قضاوت كمترين ناراحتى نداشته باشند و تسليم مطلق تو گردند.
ابو بصير از امام صادقعليه السلام از معناى تسليم در برابر پيامبرصلى الله عليه وآله پرسيد. حضرت فرمود: «هو التسليم له فى الأمور»؛ منظور، تسليم بودن در برابر او در همهى كارهاست.
ابوحمزه ثمالى از يكى از ياران پيامبرصلى الله عليه وآله به نام كعب چنين نقل مىكند: هنگامى كه اين آيه نازل شد، عرض كرديم: سلام بر تو را مىدانيم، ولى صلوات بر تو چگونه است؟ فرمود: اين گونه بگوييد: «اللّهمّ صلّ على محمد و آل محمد كما صلّيت على ابراهيم انّك حميد مجيد و بارك على محمد و آل محمد كما باركت على ابراهيم و آل ابراهيم انّك حميد مجيد».(450)
نظرات شما عزیزان: